جانان 2
دل را زِ سر زلف تو جانا مکنم باز
نای دل خود را به هوای تو کنم ساز
عکس رخ ماهت همه جا نقش خیال است
با عشوه هر بی سر و پایی مکنم ناز
آذر ماه 1391
- ۹۱/۰۹/۱۸
دلا! ز هجر مکن ناله، زان که در عالم
غم است و شادی و خار و گل و نشیب و فراز
شبی وصال سحرگه ز بخت خواستهام
که با تو شرح سرانجام خود کنم آغاز
به هیچ در نروم بعد از این ز حضرت دوست
چو کعبه یافتم آیم ز بتپرستی باز
عرض سلام و ادب،
با غزل " نشئـــــه " چشم به راه شما هستم.
یاعلـــی مدد
عرض سلام و احترام
در "بـاغ انـــار" چشم به راه شما هستم.
یاعلی مدد
گوشه چشمی اگر از جانب دلبر برسد
دست من نیز به آن چشمه ی کوثر برسد
اگر از شانه ی من بار گنه بردارید
پای این بنده هم از عرش فراتر برسد
باز هم توبه شکستم! بگذارید فقط
باز هم فرصت یک توبه ی دیگر برسد
همه ی ترس من این است که هنگام گناه
عُمر این بنده ی آلوده به آخر برسد
بس که آلوده ام «أبکی لِخروج نفسی»
وای از آن لحظه ی سختی که اجل سر برسد
خیلی از تنگی و ضیق لحدم می ترسم
وحشت بیشتر آن است که مُنکر برسد
همه ی خواهشم این است که در موقع مرگ
سر این بنده روی دامن حیدر برسد
مطمئنّم که در آن لحظه ی سخت و حسّاس
حضرت فاطمه با آل پیمبر برسد
چادر مادر ما کار خودش را بکند
بگذارید فقط لحظه ی محشر برسد
مثل هر دفعه به ارباب توسّل کردم
حتماً ارباب به داد دل نوکر برسد
مثل یک باز شکاری طرف میدان رفت
قصدش این بود به داد علی اکبر برسد
به روی نیزه ی لشکر، جگرش را می دید
تکه تکه بدن گل پسرش را می دید
شرابخوار
با یادداشتی برای علیا مخدره حضرت فاطمه ی رقیه سلام الله علیها
منتظر حضور شماست. یاعلی مدد