منیب

مُنیب گر ذلیل است باشد دلی برایش***مملوء ز مهر رویت،هم بغض هر عدویت

منیب

مُنیب گر ذلیل است باشد دلی برایش***مملوء ز مهر رویت،هم بغض هر عدویت

مشخصات بلاگ
منیب

الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایته ...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب


عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: تَجْلِسُونَ‏ وَ تُحَدِّثُونَ‏ قَالَ قُلْتُ نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ قَالَ تِلْکَ الْمَجَالِسُ أُحِبُّهَا فَأَحْیُوا أَمْرَنَا یَا فُضَیْلُ فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْیَا أَمْرَنَا یَا فُضَیْلُ مَنْ ذَکَرَنَا أَوْ ذُکِرْنَا عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَیْنِهِ مِثْلُ جَنَاحِ الذُّبَابِ غَفَرَ اللَّهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ کَانَتْ أَکْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْرِ.

 

امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند:آیا با هم مى نشینید و گفتگو مى دارید؟گفتم آرى فداى تو شوم.فرمود:من اینگونه مجالس را دوست مى دارم پس اى فضیل امر ما را احیا کنید،خداوند رحمت کند کسانى را که امر ما را احیاء مى کنند.اى فضیل کسى که از ما یاد کند یا نزد وى از ما یاد شود و از چشمش به اندازه پر مگسى اشک بیرون آید،خداوند گناهان او را اگر چه بیشتر از کف دریاها باشد مى آمرزد.

 

  • مهدی جعفری

 

 

 

دانی که علی کیست؟ به حق آیت عظماست

در آینه ی وجه خدا نور هویداست

 

او مظهر اسماء الهی و صفات است

یعنی به اشارات علی، امر مهیاست

 

الله احد، مظهر او نیست به جز یک

این است دلیلی که علی یکّه و تنهاست

 

لولاک به ما گفت که او علت ما بود

چونان که علی نفس رسول و شه والاست

 

عالم همه از نور وجودش شده پیدا

زیرا که علی، فاطمه و فاطمه، زهراست

 

گر کلّ رسل در صف عشاق علی اند عجب نیست

خاتم ز کمالات علی واله و شیداست

 

جنّ و ملک و انس، غلامان سرایش

از بس که امیر دو سرا سید و آقاست

 

ما خرجیمان از کرم اوست سرازیر

هر طفل به هر حال کفیلش خود باباست

 

ای بی خبران دست و دل از غیر بشویید

جنّت فقط آرامگه شیعه مولاست

 

دانی که علی کیست؟ نفهمی تو مُنیبا

زیرا که فقط حق به علی، عالم و داناست

 

عید سعید غدیر ۱۴۳۶ - ۱۳۹۳

 

  • مهدی جعفری


دوباره یاد تو کردم دلم هوایی شد

برای مرغ دلم حکم حق رهایی شد

 

هر آنکه نام تو را بُرد بی درنگ آقا

ز روح و جان و روانش مِحن زدایی شد

 

در این سرا دل هر کس اسیر بند کسی است

خوشا کسی که به دام  شما فدایی شد

 

دل کسی که هوای لقای رب دارد

به یک نگاه رئوفانه ات خدایی شد

 

چه سود بُرد هر آنکس که روی، سوی تو کرد

که مشکلات امورش گره شایی شد

 

رود جنان و نبی را مُصاحب است آنکه

لقب به نامه ی اعمال او رضایی شد

 

مقام و منصب من پادشاهی دنیاست

که شغل من به در خانه اش گدایی شد

 

میان صحن شما روضه ی وداع خواندم

که دل ز غربت ارباب کربلایی شد

 

دل عقیله ز داغ برادرش خون شد

رسید وقت فراق و دَم جدایی شد

 

حسین عازم میدان و زینبش گریان

تمام کفر به صف شد ، عجب بلایی شد

 

به سنگ و نیزه و شمشیر ،  مُثله اش کردند

محاسنش به دَم حنجرش حنایی شد

 

مُنیبا حرف کوته کن که غوقا در حرم افتاد

ببخشید حضرت ثامن اگر خبط و خطایی شد

 

مشهد الرضا (علیه السلام) – مرداد 1393

 

 

 

  • مهدی جعفری


صلّی الله علیک یا قتیل العبره

اشک چشمم به دل غم زده مرهم نشود

یا که آهم خُنکای تب قلبم نشود

تو چه کردی که هر گاه لبم نام تو برد؟

چشم زمزم، نمِ یک گوشه چشمم نشود

آذر ماه 1392

  • مهدی جعفری



اینجا غدیر است؛ غدیر خم. هشت روز پس از عید قربان. 

رسول می آید.رسولی که نمی میرد. رسولی که روح است؛ یکپارچه جان. می آید. قرآن می خواند. و قرآن نیز عجیب زنده است.گویی که هم اکنون نازل می شود؛ هم امسال؛ در شب قدر؛ شبی زنده. بر قلبی زنده.

لب می گشاید:"بلغ". و تو در شگفت می شوی از این "بلغ". خداوند به او گفت :"برای مردمان بگو " و او " بگو"یش را هم گفت! سوال هنوز درست در ذهنت ننشسته است که دیگر بار طنین گرم "بلغ"اش را می شنوی. گویی پیام خداوند همین است:"بلغ". و آن را که نیست رسول فرمان می دهد:"فلیبلغ".

رسول می آید.دلت به لرزه می افتد. سنگینی گامهایش را بر قلبت حس می کنی. چرا جز این باشد؟ حامل وحی است. منبری می طلبد. و چه داری در دل تا زیر قدومش نهی؟ جهاز شتران است و از این قبیل که دلت را انباشته. زیر پایشان می گذارد. لب می گشاید. و تو هنوز شرمسار منبری. بالا بگیر سرت را. خطابش با توست. دشت اگر صاف باشد، به منبر چه حاجت؟

رسول بر منبر است. دو انگشتش را کنار هم نهاده. از قرآن می گوید و عترت. و هر دو انگشت آسمان را نشان می دهند. علی را می خواند. و طنین گامهایش آشناترین صدای صحراست؛ آشناترین صدای دل. رسول را می بینی. زنده بودنش را لمس می کنی. به چشم خود می بینی جانش را که به پیکرش ملحق می شود. سخن از دو انگشت رسول نیست. اینک رسول و علی در کنار همند؛ دو دست خدا. و مگر توحید بر می تابد دوگانگی را؟ ید الله واحد است و دیدگان تو دوبین.

ایستاده اند؛ آن چنان که آن دو انگشت. و هم آن چنان هر دو آسمان را نشان می دهند و خدای آسمانها را.

رسول معجزه ای می آورد. و این بار تویی آن معجز؛ چشمان تو. که دیگر توحیدی شده اند. اینک رسول را می بینی که علی است و علی را که رسول است. و به یاد می آوری که رسول پیش از هر معجز دست به دعا بر می داشت و این بار دست علی را برداشت.

به زانو در می آیی. قلبت از حرکت باز می ایستد. فرو می پاشی. و چرا جز این باشد؟ تو مستحکمتر از کوهی یا این کمتر از تجلی طور؟

 فرو می ریزی. خاک می شوی. و چه لذتی دارد خاک شدن در برابر پدر خاک؛ بوتراب. رسول است یا علی؟ نمی دانی. لبانش را می بینی که باز می شود و کلام را می شنوی که سخت آشناست:"بلغ".

و این بار نیک می دانی که پیام چیست. پدر، بوتراب، حال تو را می داند. دوباره می سازدت . زبان در کامت می نهد. در تو می دمد. قلبت به تپش در می آید. زنده شده ای؛ زنده. هم آن سان که رسول؛ آن سان که غدیر؛ قرآن؛ بلغ!

منبع : تا همیشه غدیر

 

  • مهدی جعفری

وَ قَالَ علی بن الحسین (ع): إِنَّ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ کَتَبَ إِلَى أَبِی الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (ع) یَا سَیِّدِی أَخْبِرْنِی‏ بِخَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ فَکَتَبَ:  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مَنْ طَلَبَ رِضَى اللَّهِ بِسَخَطِ النَّاسِ کَفَاهُ اللَّهُ أُمُورَ النَّاسِ وَ مَنْ طَلَبَ رِضَى النَّاسِ بِسَخَطِ اللَّهِ وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَى النَّاسِ وَ السَّلَام‏.

حضرت زین العابدین (علیه السلام)  فرمودند: مردی از اهل کوفه نامه ای به پدرم حسین بن علی (علیهما السلام) نوشت که ای سرور من مرا با خبر کن از امری که خیر دنیا و آخرت در آن باشد. پس آن حضرت در جواب او اینگونه نوشتند:  بسم الله الرحمن الرحیم. همانا هر کس طلب کند رضایت خداوند متعال را در عوض خشم مردم [ یعنی کاری را که مورد رضای خداوند است انجام دهد حتی اگر در این صورت مردم از او خشمگین شوند ]، خداوند خود امور او را به دست گرفته و از مردم بی نیازش می کند ولی اگر هر کس طلب کند رضایت مردم را در عوض خشم حضرت حق (جل جلاله)، خداوند هم او را به مردم واگذار می کند. والسلام.

«بحار الانوار - ج 75 - ص 127»

 

  • مهدی جعفری

 دل  را  زِ سر  زلف  تو  جانا  مکنم  باز

نای  دل  خود  را  به  هوای  تو  کنم  ساز

عکس رخ ماهت همه جا نقش خیال است

با  عشوه  هر  بی  سر  و  پایی  مکنم  ناز

آذر ماه 1391

 

  • مهدی جعفری

 

 


عَنِ النَّبِیِّ
 (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) قَالَ: لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ تَعَالَى مِثْلَ مَا قَامَ نُوحٌ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) فِی قَوْمِهِ، وَ کَانَ لَهُ مِثْلُ جَبَلِ أُحُدٍ ذَهَباً یُنْفِقُهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ أَمَدَّ اللَّهُ فِی عُمُرِهِ أَلْفَ سَنَةٍ، وَ حَجَّ عَلَى قَدَمَیْهِ أَلْفَ حِجَّةٍ وَ قُتِلَ بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ مَظْلُوماً، وَ خَلَقَ اللَّهُ لَهُ مِن کُلِّ شَعْرَةٍ فِی جَسَدِهِ أَلْفَ مَلَکٍ، لِکُلِّ مَلَکٍ أَلْفُ لِسَانٍ، یُسَبِّحُ اللَّهَ تَعَالَى بِأَلْفِ لُغَةٍ، ثُمَّ لَمْ یَأْتِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِوَلَایَتِکَ‏ یَا عَلِیُ‏، أَکَبَّهُ اللَّهُ عَلَى مَنْخِرَیْهِ فِی النَّارِ، وَ لَمْ یَشَمَّ رَائِحَةَ الْجَنَّة.

در روایتی از حضرت سجاد (علیه السلام) آمده است که روزی حضرت ختم المرسلین (صلی الله علیه و آله) روی نمودند به امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) و به ایشان فرمودنداگر بنده ای مانند حضرت نوح (علیه السلام) در قوم خود عبادت خدا را به جا آورد و اندازه کوه احد طلا داشته باشد و همه را در راه خداوند متعال انفاق کند و خداوند عمر او را هزار سال گرداند و با پای پیاده هزار حج خانه خدا را به جا آورد و در بین صفا و مروه مظلومانه کشته شود و خداوند به ازای هر موی بدن او هزار ملک بیافریند که برای هر یک از آنها هزار زبان گویا باشد و آنها با این اوصاف هزار بار تسبیح خداوند را گویند. اما ای علی جان؛ اگر ولایت تو را به خداوند عرضه نکنند (امامت و ولایت تو راقبول نداشته باشند)، خداوند آنها را با صورت به آتش جهنم پرتاب می کند و بوی بهشت را استشمام نمی کنند.

الروضة فی فضائل أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام (لابن شاذان القمی) - صفحه 96 - حدیث 84

 

 

  • مهدی جعفری

دل بده ای آسمان بر این دل غم دیده ام

تا بنالی روز و شب بر این دل هم دیده ام

***

لیک می دانم که  نتوانی  کشی  بار  دلم

چون که از روز ازل با غم سرشته شد گلم

***

دل دهید یا ایها الموجود فی ارض و سماء

تا بگویم  بر  شما  داغ  شه  کرب و بلا

***

زینبم، جدّم رسول الله ، ختم المرسلین

که سفارش کرد با آه دل و سوزی حزین

***

این کتابُ الله بُود  تفسیر  یاران کساء

آن دلیلان وجود و هستی ارض و سماء

***

هر که یابد طاعت این جمع را از روی جان

سلطه می یابد زمین و عرش را در هر زمان

***

هر که را دشمن شود با حامیان عقل و دین

لعنة  الله  علیه  کائنات  اندر  جبین

***

مردمانش بی شرف، بل هم اضل بود این دیار

غیر  چندی  که بر آن  افلاکیان  بودند  یار

***

سیّما آن  دو لعین  زاده حیض و زنا

ریشه ظلم و نفاق شرک را کردند بنا

***

برچشاندند زهر کین بر حامی و بنیان دین

تا بدست  آرند  تختی و حکومت  در زمین

***

داغ احمد تازه بر دلهای ما بنشسته بود

داغ سیلی خوردن مادر بر آن افزوده بود

***

داغ  یعنی  سوزش بال  کبوتر  پشت  در

سقط محسن، زخم سینه، بعد آن اشک پدر

***

گل باغ علی پرپر، دل ما از غمش خون شد

نه تنها خانه حیدر که عالم زار و محزون شد

***

دلا سوز  از غم  خانه نشینی  شه  دلها

که از داغش خون گریند سبکبالان منزلها

***

بنال از ناله فُزتُ که سوزاند کَه و مَه را

وز آن آه یتیمانی که لرزاند دل شه را

***

امیر کشور دل بار بست از منزل فانی

که شادی بعد او بر ما حرام آمد به یک آنی

***

کریم  آل  طه را به  دیناری  رها  کردند

شکستند حرمت او را و بر حقش جفا کردند

***

بگریید و بسوزید از غم تنها ترین سردار

که همسر قاتلش گردید و مادر از برش غمخوار

***

زکین آن زن ملعونه و بد عهدی یاران

بَرَش تُحفه فرستادند از پیکان کمانداران

***

بعد از شهادت حسن آن ماه عالمین

تنها امید این دل غمدیده شد حسین

***

بُوَد خوش دل غمدیده، بُوَد سایه ای بر سر

رفتند  همه ، هست  گل  من  بَرَم  اندر

***

اما  بُوَد  مقدّر من  سوز و آه دل

باید جدا شوم به مصیبت ز ماه دل

***

جانا بسوز از غم محمل  نشین  غم

غم با دلش اجین و دلش همنشین غم

***

ای  دل شنو  ندای غریبی  کاروان

آهی که از حرارتش افتد شرر به جان

***

ادامه دارد ...

 

  • مهدی جعفری

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) : خَلَقَ اللَّهُ مِنْ نُورِ وَجْهِ‏ عَلِیِ‏ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع سَبْعِینَ أَلْفَ مَلَکٍ یَسْتَغْفِرُونَ لَهُ وَ لِشِیعَتِهِ وَ لِمُحِبِّیهِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة.

رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: خداوند از نور روی امیرالمونین علی بن ابی طالب (علیه السلام) هفتاد هزار ملک خلق کرده است که تا روز قیامت برای آن حضرت و شیعیان و محیبینشان طلب مغفرت و آمرزش میکنند.

تفسیر شریف البرهان - جلد 5 - صفحه 308 

 

  • مهدی جعفری